از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید


من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جـــــام باقی ام


یک شب کنار زاهـــــد و یک شب کنار ساقی ام


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



در خــرقــه پنهــان می کنـم، می را و کتمان می کنم، ترک ایمـان می کنم


هی بشکنـم پیمـان و هـی، تجدیــــد پیمان می کنم، ترک ایمـان می کنم


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



پنــدم ای زاهــد مــده با که گویم با که گویم


من نمی خواهـم نصیحت بشنـوم آی... آی مردم پنبه در گوشم کنید


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



دردی کشــــــم دردی کشـــم بـــار رفیقـــــــان می کشــــم


پر میکشم همچون همای


در آتشم در آتشم در آتشم، ای وای و خاموشم کنید


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



با که گویم


من نمی خواهـم نصیحت بشنـوم آی... آی مردم پنبه در گوشم کنید


من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جـــــام باقی ام


یک شب کنار زاهـــــد و یک شب کنار ساقی ام


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/02/22 - 13:59 در متن ترانه